جدول جو
جدول جو

معنی دیو سپید - جستجوی لغت در جدول جو

دیو سپید(وِ سِ)
پهلوانی بود مازندرانی که رستم زال او را کشت. (برهان) (از جهانگیری). نام دیوی که رستم او را در مازندران کشته است. (شرفنامۀ منیری). در افسانه های شاهنامه دیومعروف مازندران و در واقع سردار و پادشاه آن سرزمین در روزگار کیکاوس. وی کیکاوس را که به مازندران لشکر کشیده بود با سران سپاهش به جادویی نابینا و در بند کرد و سپاه ایران را شکست داد و در بند کشید. رستم پس از آگاهی از این ماجرا به مازندران شتافت و بعد از گذشتن از هفت خان که دیو سپید برای او ایجاد کرده بود، به غار دیوسپید درآمد و او را که درون غار خفته بود از خواب بیدار کرد و با وی جنگید و بر زمین زدو جگرگاهش بدرید و جگر او را برای بینا کردن دیدگان کیکاوس و سران سپاه ایران برد. جنگ رستم با دیو سپید از جنگهای نمایان اوست و در میان عامۀ مردم شهرت فراوان دارد. (از دائره المعارف فارسی) :
نه ارژنگ مانم نه دیو سپید
نه سنجه نه پولاد غندی نه بید.
فردوسی.
زآتشین تیغی که خاکستر کند دیو سپید
شعله در شیر سیاه سیستان افشانده اند.
خاقانی.
و نیز رجوع به دیو شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(وْ سِ لَ)
دیوسبلت. (برهان). رجوع به دیوسبلت شود
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ سَ)
در مغرب موصل نزدیک دجله و تل بادع قرار دارد و در این محل به سال 320 هجری قمری میان مونس خادم و بنی حمدان نبردی رخ دادکه داود بن حمدان در آن بقتل رسید و بعضی بنای این دیر را به سعید بن عبدالملک بن مروان نسبت دهند بدین ترتیب که چون پزشک مسیحی سعید را از بیماری نجات بخشیداز او خواست که موافقت نماید دیری در خارج موصل بناکند اما این مطلب اساسی ندارد بلکه آن را سه تن از راهبان که سالها قبل از موصل عبور میکردند بنام سعیدو قنسرین و میخائیل ساخته اند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ سَ / سِ)
شوم قدم. (غیاث). عقب. (حبیش) (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دیو دید
تصویر دیو دید
دیوانه مجنون مصروع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی سپید
تصویر پی سپید
شوم قدم نامبارک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی سپید
تصویر پی سپید
((پَ یا پِ س ِ))
پی سفید، شوم قدم، نامبارک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریش سپید
تصویر ریش سپید
آق سقل
فرهنگ واژه فارسی سره